در این مقاله شروع تهاجم فرهنگی غرب به ایران را تا انقراض قاجاریه بررسی می کنیم، و به رشد و توسعه این تهاجم شوم از زمان رضاشاه تا انقراض پهلوی می پردازیم و بخش سوم را به تهاجم فرهنگی غرب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اختصاص می دهیم.
قسمت اول را عینا از کتاب کلیات فلسفه تعلیم و تربیت نوشته آقای محمود نیکزاد تحت عنوان تاثیر غرب در آموزش و پرورش ایران (1) نقل می کنیم.
ایران به سبب موقعیت جغرافیایی خود و بازیگریهای سیاسی سیاست گذاران در معرض تلاقی و داد و ستد تمدنهای گوناگون قرار گرفته و در نتیجه هم از تمدنها و فرهنگهای بیگانگان متاثر گردیده و هم در آنها مؤثر واقع شده است; به عنوان مثال تاثیر تمدن عرب، از طریق دین مبین اسلام، در تمدن فرهنگ و زبان ما انکار ناپذیر است; و نیز آثار فرهنگهای ترکی، مغولی، هندی به شکل پاره فرهنگها در فرهنگ ایرانی کاملا محسوس است.
تبادل فرهنگی اصولا به دو شیوه صورت می گرفت: یکی از راه جنگ و دیگری از راه صلح. یکی از تمدنهایی که متعاقب پیشرفتهای علمی و صنعتی به کشورهای دیگر از جمله ایران راه یافت، تمدن جدید اروپایی است. نهضت صنعتی اروپا موجب شد که این قاره از امکانات جدید و امتیازات بی سابقه ای برخور دار شود و با تحت تصرف در آوردن سرزمین های دور دست و ممالک ماورای بحار سیادت سیاسی و اقتصادی خود را اعمال نموده و گسترش دهد و نفوذ خود را همواره با فرهنگ صنعتی جدید چه از طریق مسالمت آمیز و چه از راه مخاصمه و جنگ به ملل دیگر تحمیل نماید.
ارتباط ایران و اروپا از زمان شاه عباس اول، با ورود برادران «شرلی »، آغاز شد. این دو برادر انگلیسی ماموریت و قصد اصلی خود را، که فراهم آوردن موجبات نفوذ انگلستان در در بار ایران بود، تحت پوشش آشناکردن قشون ایران با اسلحه جدید و ایجاد ارتش منظم مخفی می کردند; ولی شروع ارتباط مؤثر و مداوم با غرب را باید از فرمان فتحعلیشاه قاجار دانست. این رابطه با آمدن سرجان ملکم نماینده کمپانی هند شرقی به ایران در سال 1800 میلادی و سپس ورود ژنرال ردان، فرستاده مخصوص ناپلئون بناپارت، و بروز رقابت بین انگلیس و فرانسه برای نفوذ هرچه بیشتر در دربار ایران وارد مرحله نوینی گردید; به خصوص که همسایه شمالی ایران یعنی روسیه تزاری نیز وارد معرکه شد و متعاقب جنگهای خانمان بر اندازی که در دو نوبت بین ایران و روسیه پیش آمد و تحمیل قراردادهای ننگین گلستان و ترکمنچای بخشهای بزرگی از خاک ایران ضمیمه روسیه گردید.
تیره شدن روابط ایران و روسیه و منازعات یاد شده، استعمارگران اروپایی را بر آن داشت تا در صدد برآیند از آب گل آلود ماهی گرفته و به کسب امتیازات مختلف و توسعه و نفوذ کشورهای خود بپردازند. در این احوال، دولتهای اروپایی به ویژه انگلستان و فرانسه، متخصصان خود را به در بار قاجاریه می فرستادند تا برتری صنعت و فن اروپا را در عمل به ایرانیان نشان دهند.
از طرفی دیگر، میهن دوستان ایرانی، که در اثر شکست های متوالی از ارتش روسیه تزاری در تب انتقام می سوختند و در اندیشه تجدید قوا بودند، خود را به شدت به اخذ این تمدن نیازمند احساس می کردند.
از جمله کسانی که نامشان در این خصوص شایسته ذکر است. یکی عباس میرزا، پسر فتحعلیشاه، و دیگری میزرا تقی خان امیرکبیراست که بیش از سایرین در اثر مشاهده شکست های مذکور و عقب ماندگی های کشور در زمینه های مختلف دچار ضربه شدید روحی شده بودند. به اعتقاد این دو استقلال ایران تنها در صورتی امکان پذیر بود که کشور از پیشرفتهای صنعتی و فنی اروپا برخور دار شود. و ایرانیان به ابزارها و ادوات مورد استفاده اروپائیان مجهز گردند. برای حصول هرچه سریعتر به این منظور عباس میرزا نخستین گروه از محصلین ایرانی را برای تحصیل علوم وفنون جدید روانه انگلستان کرد و علاوه بر این; وی در صدد برآمد کارشناسانی از فرنگستان به ایران بیاورد و ضمنا اقدام به وارد کردن ماشین چاپ کرد. پس از او میرزا تقی خان امیر کبیر با تاسیس دارالفنون و اعزام جمعی از محصلین ایرانی به اروپا جهت تکمیل تحصیلات و اخذ تخصص در فنون مختلف نفوذ فرهنگ علمی و فنی غربی را به ایران تسهیل کرد.
در زمان اعتماد الدوله نوری، جانشین میرزا تقی خان امیرکبیر، اعزام مجدد محصلین به اروپا موجب شد که دانش آموختگان غربی، پس از اتمام تحصیلات خود، به ایران باز گشته و عامل ورود و نفوذ فرهنگ غربی و احیانا غرب زدگی در ایران شوند. چنانچه حاج میرزا محمد خان مجدالملک در رساله «مجدیه » خود، که یکی از مهم ترین اسناد قرن سیزدهم هجری در باره اوضاع و احوال اجتماعی کشور در عهد ناصرالدین شاه است، با روشن بینی قابل تحسینی به تشریح اولین نشانه های تاثیر فرهنگ غرب در ایران و به ویژه غرب زدگی پرداخته چنین می نویسد:
«حکومت ایران نه به قانون اسلام شبیه است نه به قاعده ملل و دول یکدیگر. باید بگویم حکومتی است مرکب از عادات ترک و فرس و تاتار و مغول و افغان و روم مخلوط و درهم و یک عالمی است علی حده با هرج و مرج زیاد که در هرچند قرن یکی از ملوک طوائف مذکوره به ایران غلبه کرده اند و از هر طایفه ای عادات مکروهه و مذمومه به ایران باقی مانده و در این عهد همه آن عادات کاملا جاری می شود».
شترمرغهای ایرانی که از «پطرزبورگ » و سایر بلاد خارجه برگشته اند و دولت ایران مبلغها در راه تربیت ایشان متضرر شده، از علم دیپلمات و سایر علومی که به تحصیل و تعلیم آن مامور بوده اند معلومات آنها به دو چیز محصور شده: استخفاف ملت و تخطئه دولت.
در بدو ورود، پای ایشان بر روی پای بند نمی شد که از اروپا آمده اند از موجبات اخذ و طمع و بخل و حسد به مرتبه ای تنزیه و تقدیس می کنند که همه مردم به شبهه می افتند که آب و هوای بلاد خارجه عجب چیزها از آب بیرون آورده، گویا توقف آنجا با لذات مربی است و قلب ماهیت می کند. این انگورهای نو آورده هم با نطق های (متاسفانه) گاه از بخت خود اظهار تعجب می کند که از ولایت منظمه چرا به این زودی به ممالک بی نظمه رجعت کرده اند. این تاسف و تعصب تا وقتی است که به خودشان از امور ملکی کاری سپرده نشده. همین که مصدر کاری و مرجع شغلی شدند، به اطمینان کامل که قبح اعمالشان تا چندی به برکت سیاحت اروپا پوشیده است و به این زودیها کسی در صدد کشف بی حقیقتی ایشان نیست. بالا دست همه بی تربیتیها بر می خیزند و در پامال کردن حقوق مردم و ترویج فنون بی دیانتی و ترک غیرت و مروت و اختراعات امور ضاره طمع بیجا و تصدیقات بلا تصور و خوش آمد و مزاح گویی به رؤسا و پیشکاران و تصویب عمل و تصدیق به اقوال ایشان چندان مبالغه دارند که از ماموریت ایشان پشیمان می شوند و متحیر می مانند که با اینها به چه قانون سلوک کنند.
به مار ماهی مانی نه این تمام و نه آن منافقی چه کنی; مار باش یا ماهی
این قضیه شخیصت فرنگ رفته ها و یا به عبارت ضرب المثل فارسی شتر مرغهای فرنگ رفته در زمان قاجار بوده است که اکثرا خدمت به بیگانه و خیانت به ملک و ملت را اسباب تمدن دانسته و در این راه گوی سبقت را از یکدیگر می ربودند. با مسافرتهای ناصرالدین شاه به اروپا وانتشار روزنامه «قانون » توسط ملکم خان ارمنی در معرفی تهران بلاد فخیمه و تمجید بی حد و حصر از آن موجبات تقلید همه جانبه از فرنگ فراهم گردید. اعتماد السلطنة در کتاب «روزنامه خاطرات » خود در موارد متعدد، به تاثیر مظاهر تمدن فرنگی در جامعه عصر خود اشاره کرده و از جمله می نویسد: فرستادم از دکان آشپزی که بر میدان تازه باز شده و می گویند به سبک فرنگی میز و صندلی دارد نهار آوردند.
در کتاب روزنامه خاطرات اعتماد السلطنة همچنین اشاراتی به تقلید از زندگی غربی در زمینه های مختلف از پارچه و لباس، روزنامه، تئاتر وسایل موسیقی، بازی و ورزش گرفته تا نشر اندیشه های سیاسی و اخلاق غربی و فراموش خانه «فراماسونری » و غیره شده است.
در زمان مظفرالدین شاه، به سبب خالی شدن خزانه، دست استقراض به سوی کشورهای انگلیس و روسیه دراز شد واز این طریق هم موجبات گسترش و تحکیم نفوذ این کشورها در ایران بیش از پیش فراهم آمد. سرانجام ظلم و فساد حاکم بر دربار قاجار طاقت مردم را طاق کرد و وطن دوستان ایرانی به کمک روحانیون صاحب نام نغمه های مخالفت را سر دادند و بانگ مشروعه خواهی و مشروطه خواهی برخاست.
مظفرالدین شاه هم، خواه به مقتضای طبیعت نسبتا ملایم و یا در اثر ضعف و کسالتش، در مقابل این نغمه های آزادی خواهی خود مقاومت چندانی نشان نداد و اقدامات مستبدان و تشبثات بعدی محمدعلی شاه به جایی نرسید. به طوری که بالاخره نظام مشروطیت، بر اساس یک قانون اساسی که عمدتا از قوانین اساسی بلژیک و فرانسه اقتباس شده بود، در ایران بر قرار شد.
مشروطیت ایران اساسا بر مبنای تقلید از دموکراسی به سبک غربی بنیان گذاری شد و نویسندگان و گویندگان و شعرای دوران مشروطیت هم به انگیزه وطن خواهی و نیز به تقلید از شیوه زندگی سیاسی و اجتماعی مغرب زمین در ورود تمدن غربی و ترویج و اشاعه آن کوشیدند. محتوای گفته و نوشته ها غالبا متاثر از شیوه زندگی غربی، به ویژه اروپایی بود.
از جمله نویسندگان و شعرای اروپایی که در دوره قاجار مورد توجه و اقبال بودند، باید از ولتر، روسو و منتسکیو که همگی از بانیان انقلاب کبیر فرانسه به شمار می روند، نام برد.
میرزا ملکم خان نخسیتن کسی بود که افکار نویسندگان مذکور را در روزنامه قانون، که خود در خارج از کشور منتشر می کرد و به ایران می فرستاد نشر داد. از شعرای نامدار اروپایی آن زمان لافونتن، ویکتورهوگو و لامارتین بیشتر بر سر زبانها بود.
عوامل یاد شده، موجبات گسترش نفوذ کشورهای غربی را فراهم آورد و متعاقب آن هریک از این کشورها به تناسب قدرت و میزان نفوذ خود، فرهنگ خویش را بر کشور ما تحمیل کردند. در این ضمن، ایرانیانی که در خارج از کشور تحصیل کرده بودند نیز به اشاعه و ترویج فرهنگ غربی مساعدت بسیار کردند و در این راه تا به آنجا پیشرفتند و افراط در تقلید را به جایی رساندند که تقی زاده مشهور به عنوان مظهر مبارزه سیاستمداران و روشنفکران غرب زده آن زمان در مجله کاوه نوشت: ایرانی باید ظاهرا و باطنا و جسما و روحا فرنگی مآب شود.
سخن مذکور در واقع به معنای آن بود که ایرانی برای رسیدن به بهشت موعود باید از فرق سر تا کف پا به تقلید از فرنگیان بپردازد و هدف از این تقلید هم این نبود که بتوانیم از فرنگیان بی نیاز شویم، بلکه هدف فقط شبیه شدن به فرنگیها بود و بس و این نهایت انحطاط بود.
بی نیاز از هر گونه توضیح است که اخذ و اقتباس تمدن صنعتی و علمی نه تنها مضر نیست، بلکه سودمند هم است; ولی تهاجم به معتقدات دینی، اخلاقی، فرهنگی و معنوی که آدمی را از درون پوک می سازد، چیزی جز تباهی و انحطاط به همراه نخواهد داشت.
بخش دوم: تهاجم غرب در عصر پهلوی
سلسله قاجار منقرض شد و رضاخان با دسیسه های انگلیس روی کار آمد مخالفان آزادیخواه و مجاهد خود را، در محیطی مملو از استبداد و با تکیه بر سرنیزه، قلع و قمع کرد; پایه های سلطنت را استحکام بخشید و اصلاحات فیزیکی و مادی خود را آغاز کرد تا با اغفال مردم بتواند ضربه فرهنگی را وارد سازد.
ترکیه در کنار ایران در جنگ آتاترک، که مانند رضاخان بود گرفتار شد. آنها ماموریت داشتند دو کشور ایران و ترکیه را از لحاظ فرهنگی تهی سازند و فرهنگ غرب را اشاعه دهند.
این دو خود فروخته، در خلال اصلاحات، چهره واقعی خود را نشان دادند و تهاجم فرهنگی غرب به وسیله آنها در ایران و ترکیه آشکار گردید.
آتاتورک با سرعت پیش رفت و حتی توانست خط و تاریخ ترکیه را عوض کند. او خط لاتین و تاریخ میلادی را برترکیه مسلمان تحمیل کرد و به دنبال آن، فرهنگ غرب را به صحنه زندگی مردم ترکیه وارد ساخت همسایگی قسمتی از استانبول با اروپا به این رنگ پذیری کمک بسیار کرد، چنانکه در حال حاضر همین همسایگی شوم در استمرار و اشاعه فرهنگ منحط غرب نقش مهمی ایفاء می کند و قسمت اعظم استانبول در واقع یک شهر اروپایی است نه آسیایی و مسلمان.
البته رضاخان در ایران چنین توفیقی به دست نیاورد و نتوانست ایران را مثل ترکیه کند; زیرا وجود مرجعیت و روحانیت متعهد، بزرگان دین و خطبای ارزشمند شیعه و اعتقاد ریشه دار مردم به روحانیت و مرجعیت و دو اصل مقدس اجتهاد و تقلید مانع بزرگی در مسیر حرکت ضد دینی و فرهنگی رضاخان ایجاد کرد. او با تکیه به زور واختناق، دو اقدام ضد اسلامی انجام داد:
1- در دیماه 1314 تحت عنوان آزادی زنان از اسارت برنامه کشف حجاب را اعلام کرد و بی حجابی را در سراسر ایران به اجرا در آورد.
خانواده های زیادی که فضلیت و تقوای اسلامی را در حد لازم دارا نبودند تسلیم شدند; اما اکثریت خانواده ها مقاومت کردند; در معاشرتها و روابط اجتماعی به حد ضرورت اکتفا کردند. آنها حتی در روز گرمابه نمی رفتند تا مورد تهاجم پلیس رضاخانی، که درواقع تهاجم فرهنگ غرب بود، قرار نگیرند و چادرشان پاره نشود. (2)
2- بی شرمانه تحت عنوان برنامه اتحاد شکل عمامه از سر روحانیان برداشتند; در اجرای این عمل وقیحانه از پلیس بهره بردند و جز تعدادی از علمای بزرگ و مشهور بقیه روحانیان در تمام ایران بدین مصیبت گرفتار شدند.
به نظر می رسد استثنا کردن این تعداد از علماء به خاطر احترام، بلکه برای عوام فریبی و توجیه این اقدام زشت بود.
رضاخان اقدام دوم را برای تحقیر و خارج ساختن روحانیت از سنگر ارشاد و تبلیغ و نیز سلب قداست به لباس روحانی، که در فرهنگ تشیع قداست والا داشت، انجام داد تا بتواند بی حجابی و دیگر برنامه های غربی خود را بدون مانع و یا با مانع کمتری انجام دهد.
او برنامه های سوگواری عاشورا را، که با خون مردم شیعه ایران عجین بود، ممنوع ساخت; اما مجالس مختلط زنان و مردان بی حجاب و نامحرم آزاد بود. پلیس در گشت شبانه مجالس روضه خوانی محدود در منازل را تعطیل می کرد; اما آوای موسیقی و آواز بی هیچ مزاحمتی در کوی و برزن به گوش می رسید.
لباس محلی مردم نیز از این تهاجم مصون نماند و تحت عنوان اتحاد شکل، لباسهای محلی و شب کلاه ها و ... به وسیله پلیس پاره شد. خلاصه برنامه به سویی پیش می رفت که آثار و نفوذ فرهنگ دینی و ملی مردم ایران کم رنگ گردد و فرهنگ و شیوه زندگی منحط غربی جایگزین شود.
شگرد رضاخانی
رضاخان برای اشاعه هرچه بیشتر بی حجابی، که می توانست در نفوذ فرهنگ غربی نقشی مؤثر داشته باشد و پرده عفاف و حیا را پاره سازد، از تاکتیکی ویژه بهره می برد. او به مناسبتهای مختلف، در استانداریها و فرمانداریها و بخشداریها و سایر دوایر دولتی برنامه های مهمانی و جشن برپا می کرد و رؤسای دوایر دولتی را با خانواده هایشان بدین محافل فرا می خواند. مقامهای رسمی تاکید می کردند که مسئولان همسرانشان را بی حجاب همراه بیاورند. (آنها هم برای حفظ سمت و مقام خود به این کار زشت تن می دادند.
البته نقشه در این حد متوقف نمی شد. در این جلسات به اصطلاح مهم دولتی، از سرشناسان جاه طلب و فاقد کرامت نفس انسانی نیز دعوت به عمل می آمد تا با همسر بی حجاب در محفل شرکت کنند. آنها، غالبا برای این که عنوانی به هم بزنند و ژستی بگیرند، این دعوت را می پذیرفتند و به جمع احباب بی شرم می پیوستند. بی تردید این برنامه ها که شکل دولتی و مردمی داشت، در روی آوردن مردم به بی حجابی تاثیر داشت. هرچند میزان تاثیر آن را اندک ارزیابی می کنند.
رضاخان رفت
جنگ دوم جهانی باعث شد که رضاخان به سرنوشت شوم خود گرفتار شود و پسرش با حمایت متفقین به سلطنت برسد. در سالهای آغاز سلطنت محمد رضا به علت مشکلات اقتصادی و سیاسی و خاطرات آزاردهنده مردم از دوران رضاخانی، پایه های سلطنت لرزان بود. بدین سبب اقدامی آشکار و چشمگیر علیه فرهنگ دینی و ملی مردم ایران انجام نگرفت; روحانیت و دینداران قدرت خود را باز یافتند و بی حجابی و فرهنگ فاسد غربی تا حدی رونق خود را از دست داد; گرچه وضع فرهنگی به حالت قبل از رضاخان برنگشت.
بتدریج پایه های سلطنت، با حمایت استعمار، استحکام یافت، ولی نهضت ملی شدن نفت و قیام آیة الله کاشانی و دکتر مصدق، محمد رضا را در موقعیت نامناسبی قرار داده به گونه ای که تمام نیروهای خود را برای از بین بردن قیام و تحکیم موقعیت سلطنت بکار گیرد و فرصتی برای ادامه رسالت شوم پدرش به دست نیاورد.
کودتای آمریکایی 28 مرداد انجام گرفت و آمریکا به صورت قویترین حامی شاه وارد صحنه سیاست ایران شد. و پایه های سلطنت از لحاظ سیاسی استحکام یافت. استبداد و اختناق بر ایران حاکم گردید. مار خوش خط و خال به اصطلاح دمکرات منش که دمکراسی را از مهد تربیت خود سویس به همراه داشت و با آزادی اروپایی تربیت یافته بود. کم کم در گرمای مطلوب امنیت اهدایی غرب قرار گرفت به حرکت در آمد و برنامه تهاجم فرهنگی غرب را ادامه داد.
شیوه تهاجم محمد رضاشاه که از استعمار جدید آمریکایی الهام می گرفت با شیوه تهاجم فرهنگی رضاخانی که دست پرورده استعمار کهن بود، بسیار تفاوت داشت. محمد رضا برای تحمیل و اشاعه فرهنگ غرب مانند پدرش از زور و فشار استفاده نکرد; بلکه تحت عنوان «دمکراسی و تمدن بزرگ » وارد عمل گردید و چون تربیت یافته فرهنگ غرب بود، برای انجام دادن این خدمت به ار باب آمادگی بیشتری داشت.
او با طراحی و برنامه ریزیهای حساب شده مردم را به سوی فرهنگ و فساد و بی بند و باری غرب فرا خواند; با بهره گیری از تمام امکانات و وسایل ارتباط جمعی در اشاعه فرهنگ غرب کوشید و تا حد زیادی نیز موفق شد; زیرا از کودتای 28 مرداد تا تقریبا سال 1356 حدود ربع قرن در این راه سرمایه گذاری کرد.
بیان مشروح آثار تهاجم فرهنگ غرب در زمان سلطنت پهلوی دوم به کتابی قطور نیاز دارد و از حوصله این مقاله خارج است.
پی نوشتها:
1- کلیات فلسفه تعلیم و تربیت، ص 112 -117.
2- آنروزها در خانه ها حمام نبود و همه مردم، به استثناء گروهی اندک، از حمامهای عمومی استفاده می کردند
|